300 آیه در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده است.
این 300 آیه را فقط انسان قرائت کند و به پایان ببرد، ساعتها و ماهها و سالها طول میکشد. ولی از آنجایی که:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
به برخی از آیاتی که تقریبا میشود ادعا کرد، جنبه محوریت دارد، میشود اشاره کرد. من به بعضی از این آیات، اشارهای میکنم و بحث مفصل را به فرصتهای دیگر محوّل میکنیم. یکی از این آیات، این آیه شریفه است:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ (سوره مائده/آیه55)
1 . فقط و فقط، ولی شما خداست و 2. رسولش و 3. کسانی که ایمان آوردهاند و نماز را به پا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.
که خداوند در این آیه، بحث ولایت را مفصّل مطرح میکند. با إنما که در ادبیات عرب، دلیل بر حصر است، آغاز میکند. ولایت بر مردم، اولّا و بالذات، از آنِ خداست. ولایت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ولایتی است که خداوند عطا کرده است و بدون انتصاب ولایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خدا، ولایت در آنجا، هیچ مفهومی ندارد. ولایت اهل بیت (علیهم السلام) هم انتصابش به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (سوره مائده/آیه67)
آنچه را که خداوند در رابطه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عهده تو گذاشته است، به مردم ابلاغ کن.
در این آیه، چند مسئله مورد توجه باید قرار بگیرد:
1. ما باید ثابت کنیم این آیه در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شده است و این، شرط اول کار است. مادامیکه ما نتوانیم ثابت کنیم این آیه در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده، نمیتوانیم ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را اثبات کنیم. چون در آیه، وصفِ ولیّ سوم مطرح شده است، نه اسمش.
2. ثابت کنیم که در اینجا، ولایت به معنای محبت یا نصرت نیست.
در رابطه با بحث اول، روایات متعددی داریم بر اینکه این آیه در حق آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده است. نه یک یا دو روایت، بلکه روایات متعددی در این زمینه در منابع معتبر اهل سنت آمده بر اینکه مراد از:
الَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ
امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
در این زمینه، کافی است روایات متعددی که طبری و دیگران نقل کردهاند را ببینید تا روشن شود مراد از این آیه، افراد دیگری غیر از آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیستند. این قضیه از افراد متعددی از صحابه وارد شده:
وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حال رکوع بودند، سائل آمد و تقاضای مساعدت کرد و احدی به او جواب نداد و آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در حال رکوع بود، دستشان را اشاره کردند و سائل آمد انگشتر را از دست آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) گرفت و رفت و به دنبال آن، این آیه شریفه نازل شد.
یکی از ناقلین این قضیه، خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. آقای حاکم نیشابوری ـ از استوانههای علمی اهل سنت ـ در کتاب معرفة علوم الحدیث از قول امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل میکند:
وقتی من در حال رکوع بودم، سائلی آمد و من انگشتر را به آن سائل دادم، جبرئیل نازل شد و این آیه را بر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرمود.
معرفة علوم الحدیث، ص2 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص394 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج42، ص356 ـ المناقب للخوارزمی، ص266
ناقل دیگر این قضیه، ابن عباس ـ حِبر الأمة ـ است و نقل میکند:
من حضور داشتم و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در رکوع، انگشتر به سائل دادند و جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد.
أنساب الأشراف للبلاذری، ص150 ـ اسباب نزول الآیات للواحدی النیشابوری، ص133 ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج13، ص108
از دیگر ناقلان این روایت، عمار یاسر ـ که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
عمار مع الحق.
عمار، همواره با حق است و راستگوتر از عمار وجود ندارد.
ـ است.
المعجم الأوسط للطبرانی، ج6، ص218 ـ نظم دُرر السمطین للزرندی، ص86
یکی دیگر از ناقلان این قضیه، سلمة بن کهیل ـ از شخصیتهای برجسته اهل سنت ـ است.
از مفسران بنام اهل سنت، آقای مجاهد و سُدّی و عتبة بن حکیم، در تفسیر این آیه شریفه گفتهاند که شأن نزول این آیه، إعطاء انگشتر به سائل توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود.
الدر المنثور للسیوطی، ج2، ص293 ـ احکام القرآن للجصاص، ج2، ص557 ـ تفسیر القرطبی، ج6، ص221 ـ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص73 ـ تفسیر الطبری، ج6، ص389 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص394
و شخصیتهای برجسته و متعدد دیگری این قضیه را نقل میکنند. جالب اینکه آقای سیوطی در کتاب الدر المنثور، جلد2، صفحه 293 و تفسیر قرطبی، جلد6، صفحه221 و زاد المسیر ابن جوزی، جلد2، صفحه292 و سایر بزرگان اهل سنت نقل میکنند از شخصیتهای متعدد حدیثی و تفسیری اهل سنت. مثلا از عبد الرزاق ـ استاد بخاری ـ از ابن جریر طبری از ابو الشیخ از ابن مردویه از ابن عباس روایت جالبی را نقل میکنند:
سائل، ایستاده بود و علی مشغول خواندن نماز مستحبی بود. علی انگشترش را در آورد و به سائل داد. سائل، نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و این قضیه را برای او بازگو کرد و این آیه بر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این آیه را برای اصحاب خود خواند و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست ... .
پس معلوم میشود این حدیث:
من کنت مولاه فهذا على مولاه
انحصار به غدیر خم ندارد و قبل از غدیر خم هم این مسئله آمده است. آقایان میگویند که قضیه غدیر خم را شما شیعیان ثابت کنید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این را فرموده است. ما اهل سنت میگوییم درباره همان شبهه سپاه یمن بوده است که مردم است از حضرت علی (علیه السلام) رنجیده بودند و نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کردند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، سالها قبل از غدیر خم این جمله را فرمودند. البته در سال هشتم هجری هم بُریْده از طرف خالد آمد نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سعایت کرد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همانجا فرمود:
علی ولی کل مؤمن بعدی، من کنت مولاه فعلى مولاه.
علی، ولی هر مؤمنی است بعد از من و ... .
آنچه که قطعی است، این است که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از غدیر خم، دو بار این تعبیر را دارد.